جدول جو
جدول جو

معنی دم سو - جستجوی لغت در جدول جو

دم سو
تیز کردن لبه ی اشیای برنده، معاشقه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم سو
تصویر کم سو
کم نور، کم روشنایی، ویژگی چشمی که دیدش ضعیف است مثلاً چشم های مادربزرگم کم سو بود
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دو چیز که در یک جهت در حرکت باشند
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
قدم زدن. راه رفتن. (آنندراج) :
به راه دوستی ها هر که بی منت قدم ساید
به هر گامی که بردارد ز ما چشمی از او پائی.
واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قدم سودن
تصویر قدم سودن
گام سودن آهسته راه رفتن قدم زدن راه رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سو
تصویر هم سو
منطبق
فرهنگ واژه فارسی سره
کور مال، چراغ دستی
فرهنگ گویش مازندرانی
مایه ی امید، امیدواری
فرهنگ گویش مازندرانی
خایه مالی کردن، چاپلوسی
فرهنگ گویش مازندرانی